با همه نا مهربانی که می داری روا

نازنینا باور مکن هرگز فراموشت کنم

........................................................

چنین با مهربانی خواندنت چیست؟

بدین نا مهربانی راندنت چیست؟

بپرس از این دل دیوانه من

که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست؟

.................................................

کنار آشیانه تو خانه میکنم

تمام خانه را پر از ترانه میکنم

کسی سوال میکند برای چه زنده ای؟

و من برای زندگی ترا بهانه میکنم

...............................................

دل دریاییم دیریست که نا آرام و طوفانیست

هوای چشم غمبارم ببین بی تو چه با رانیست

شدم شبگرد تنهایی در این شبهای یلدایی

از این پس فصلی از عمرم که مانده فصل بارانیست

.....................................................

زندگی سه چیز است:

1.اشکی است که پاک میشود

2.خنده ای که محو می شود

3.یادی که در عالم فراموش باقی می ماند

...............................................

خنده هایت در خیالم ماند نیست

آن تبسم های پاک وماندنی

باز هم در خیالم جا مانده است

آن همه تکواژه های خواندنی

من همیشه در تو پیدا می شوم

در سکوتی از نگاه پر تبت

....................................

اولش فکر نمی کردم دلمو برده باشه

یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه

اما نه گزشت و دیدم دل من دیوانه تر شد

به تو گفتمو دلت از غصه من با خبر شد

می دونم دوستم نداری مثل روزای گذشته

من خودوخوندم تو چشمات یه کسی اونو نوشته

...............................................

مردابم و از رود شدن مأیوسم

عمریت درون خویشتن محبوسم

ای عشق بیا مرا به دریا برسان

گر لطف کنی دست تو را میبوسم

...............................

دلم مانند یک دریای طوفانیست

پر از امواج بی تاب است

دلم تنگ است

دلم دلتنگ ساحل هاست

غروب از راه می آید.......

...................................................

هیچکس با من در این دنیا نبود

هیچ کس مانند من تنها نبود

هیچ کس دردی ز دردم بر نداشت

بلکه دردی نیز بر دردم گذاشت

هیچ کس فکر مرا باور نکرد

خطی از شعر مرا از بر نکرد

.................................

بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتیم

همه تن چشم شدم،خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

بخواب ای گل که دنیا تنگ و تار است

تمام چهار فصلش بی بهار است

بخواب ای گل که دنیا پوچ پوچ است

تمام شهر هایش بغض کوچ است

بوی باران ،بوی سبزه،بوی خاک

شاخه های شسته باران خورده پاک

آسمان آبی و ابر سپید،

برگ های سبز بید

عطر نرگس رقص باد

نغمه مست پرستو های شاد

خلوت گرم پرستوهای شاد

نرم نرمک می رسد

اینک بهار خوش بحال روزگار