-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 19:02
با همه نا مهربانی که می داری روا نازنینا باور مکن هرگز فراموشت کنم ........................................................ چنین با مهربانی خواندنت چیست؟ بدین نا مهربانی راندنت چیست؟ بپرس از این دل دیوانه من که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست؟ ................................................. کنار آشیانه تو خانه میکنم تمام...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 19:00
بخواب ای گل که دنیا تنگ و تار است تمام چهار فصلش بی بهار است بخواب ای گل که دنیا پوچ پوچ است تمام شهر هایش بغض کوچ است
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 18:56
بوی باران ،بوی سبزه،بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید، برگ های سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه مست پرستو های شاد خلوت گرم پرستوهای شاد نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش بحال روزگار
-
التماس
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 18:54
التماس در درگاه خدا؛ اگر بر اورده شود،نعمت است . اگر بر آورده نشود، حکمت است . التماس به درگاه بنده خدا؛ اگر بر آورده شود منت است . اگر بر آورده نشود خَفت است .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 18:47
در اوج قدرت مرد باش
-
انتگرال
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 18:45
در انتگرال دل ،عشق تو را انتگره کردم بی نهایت شد فزون زین حد نشاید ، ببخشا گر حسادت شد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 18:41
تکیه به شونهام نکن من از تو افتاده ترم ما که به هم نمی رسیم بسه دیگه بزاربرم کی گفته بود به جرم عشق یه عمر پر پر کنم؟ حیف تو نیست کنج قفس چادر غم سرت کنم؟ من نه قلندر می شم ونه قهرمان قصه ها نه برده حلقه به گوش نه مثل اون فرشته ها من عاشقم همین و بس غصه نداره بی کسم قشنگی قسمت ماست که ما به هم نمی رسیم
-
من و غم
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 18:41
شب بود و شمع بود ومن و غم شب رفت وشمع سوخت و من ماندم و غم
-
بیستون
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 18:40
بیستون عشق کند و شهرتش فرهاد برد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 18:38
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بیوفا حالا که من افتا ده ام از پا چرا؟ نوش داروی و بعد از مرگ سهراب آمدی؟ سنگدل این زود تر می خواستی حالا چرا؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان تو ام فردا چرا؟
-
برای تو
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 18:35
دلم را در غمت کردم ز هر ویرانه ویرانتر چو دیدم دلت دوست می دارد دل های ویران را
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1385 20:05
بوسه آغازی برای ما شدن لحظه ای با دلبری تنها شدن بوسه سرفصل کتاب عاشقی بوسه رمز وارد دلها شدن بوسه یعنی لذت از دلدادگی لذت از شب , لذت از دیوانگی بوسه یعنی حس طعم خوب عشق طعم شیرینی به رنگ سادگی بوسه یعنی وصل شیرین دو لب بوسه یعنی خلسه در اعماق شب بوسه یعنی مستی از مشروب عشق بوسه یعنی آتش و گرمای تب پاسخ هر بوسه ای یک...
-
عشق یعنی
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1385 20:02
عشق یعنی عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او عشق یعنی ماتهب از یک نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق گرمی دست تو در آغوش عشق عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان " تا سحر از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 فروردینماه سال 1385 17:33
دنیا دروغه نازنین باید به دریا بزنیم
-
ناله
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 10:48
ناله را هر چند می خواهیم پنهانش کنیم سینه می گوید که ما تنگ آمدیم فریاد کن
-
نگاه من
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 10:47
تو را نگاه میکنم پر از سراب می شوم مرا نگاه میکنی،قطره قطره آب میشوم تو را نگاه میکنم برای زندگی پر از شتاب می شوم به من امید می دهی ،ساده،کودکانه،خواب میشوم
-
زیبایی
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 10:45
اشک وقتی زیباست که برای چشم باشد، چشم وقتی زیباست که برای عشق باشد، عشق وقتی زیباست که برای او باشد، او وقتی زیباست که برای من باشد
-
دعای من
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 10:44
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
-
طلب عشق
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 10:42
یادمان باشد هر وقت خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
-
طلب عشق
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 10:42
یادمان باشد هر وقت خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
-
آخرین جرعه جام
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 10:39
نبض پاینده هستی را گندم زار گردش رنگ و طراوت را در گونه گل همه را می شنوم می بینم من به این جمله نمی اندیشم به تو می اندیشم ای سرا پا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم تو بدان این را ،تنها تو بدان تو بیا تو بمان با من،تنها تو بمان جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب...
-
همه می پرسند:
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 10:38
چیست در زمزمه مبهم آب؟ چیست در همهمه ی دلکش برگ؟ چیست در بازی آن ابر سپید؟ روی این آبی آرام و بلند که تورا میبرد اینگونه به ژرفای خیال؟ چیست در خلوت خاموش کبوتر ها؟ چیست در کموشش بی حاصل موج؟ چیست در خنده ی جام؟ که تو چندین ساعت،مات و مبهوت ه آن می نگری؟ نه به ابر نه به آب نه به برگ نه به این آبی آرام و بلند نه به این...
-
هر آنچه هستی بهترین باش
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 10:35
به نام خالق شقایق ها اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی در دامنه ای باش ولی بهترین بوته ای باش که در کنار راه میروید اگر نمی توانی درخت باشی بوته ای باش اگر نمی توانی بوته ای باشی علف کوچکی باش وچشم انداز کنار شاهراهی را شادمانه تر کن اگر نمی توتنی نهنگ باشی فقط یک ماهی کوچک باش ولی بازی گوش ترین ماهی در یاچه همه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1385 12:59
پروانه ز من شمع زمن گل ز من آموخت افروختن و سوختن و جامه دریدن
-
مبارک
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 19:06
اهای ایرانی ها اهای هموطنا عیدتون مبارک
-
ندای من به ایرانیان
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 18:53
جهانی رو تصور کن جهانی که تو اون پول ونژادوثروت ارزش نیست جواب هم صدایی ها پلیس ضد شورش نیست نه بنب هسته ای داره نه بنب افکن نه خون پاره دیگه هیچ بچه ای پا شو رو مین جا نمی زاره همه آزاد آزادن همه بی درد بی دردن تو روزنامه نمی خونیم نهنگها خود کشی کردن ........................................................... واقعا...
-
یار ما
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 18:52
ای یوسف خوش نام ما ،خوش میروی از یاد ما ای در شکسته جام ما،ای بر دریده دام ما ای نور ما،ای سور ما،ای دولت منصور ما جوشی بنه در شور ما،تا میشود انگور ما ای دلبر و مقصود ما،ای قبله و معبود ما آتش زدی بر عود ما ،نظاره کن بر دود ما ای یار ما،عیار ما،دام دل خمار ما پا وامکش از کار ما،بستان سرو دستار ما در گل بمانده پای...
-
فلک
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 18:50
ای چرخ فلک ،خرابی از کینه تست بیداد گری ،شیوه دیرینه تست ای خاک اگر سینه تو بشکافند بس گهر قیمتی در سینه تست
-
صبر خدا را ببین
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 18:43
عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم همان یک لحظه اول که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یکدگر ،ویرانه می کردم *** عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم که در همسایه صدها گرسنه،چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم بر لب پیمانه میکردم *** عجب صبری خدا...
-
بعد مرگ من
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1384 18:04
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی گوش که یکریزو پی در پی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان آشفته را آشفته تر سازد به دین سان بشکند دائم سکوت مرگ بارم را